عمق حمله: ارزش دویدنهای عمودی مانند رئال مادرید و استون ویلا - نظریه تاکتیکی
توسط باشگاه و مدرسه فوتبال درفک البرز به سرپرستی سعید رنجبر
عمل دریافت توپ به پا تقریباً به امری عادی تبدیل شده است.
از فوتبال پایه گرفته تا فوتبال حرفهای، این پویایی پاس به پا به واحد پایه بازیسازی تبدیل شده است.
در این تحلیل تاکتیکی، بررسی خواهیم کرد که چگونه این تکامل سبکی، رفتار تهاجمی را در سیستمهای مدرن تغییر شکل میدهد.
مهاجمان به داخل زمین میروند، هافبکها نزدیکتر میشوند، وینگرها به داخل میروند - به نظر میرسد همه چیز به سمت کنترل فوری مالکیت توپ است، حتی اگر به معنای قربانی کردن عمق حمله باشد.
تیمهایی مانند رئال مادرید، با بازیکنانی مانند کیلیان امباپه، جود بلینگهام و وینیسیوس جونیور، این روند را در بالاترین سطح تجسم میکنند.
اغلب اوقات، تیمها بر ساختار منظم، ترجیح ترکیبهای کوتاه و نگه داشتن توپ روی زمین تمرکز میکنند، حتی زمانی که یک حرکت عمودی میتواند خط دفاعی را از هم بپاشد.
اما اگر دریافت توپ از پا، نظم، کنترل و برتری موقعیتی را تضمین میکند، چرا بسیاری از تیمها هنوز در ایجاد موقعیتهای گلزنی واضح مشکل دارند؟
پاسخ ممکن است در آنچه که از دست رفته است، نهفته باشد: دویدن به پشت، حرکت به نقطه کور، فضای مورد حمله قبل از لمس توپ.
به عبارت دیگر، آن ساختار عمودی بدون ساختار اما کشنده که اغلب در سیستمهای بیش از حد هماهنگ امروزی وجود ندارد.
چگونه بازی موقعیتی رفتار حمله را تغییر داده است:
تا سال 2025، دریافت توپ به پا دیگر فقط یک گزینه نیست - این یک واکنش جمعی است که عمیقاً در اصول بازی موقعیتی ریشه دوانده است.
مالکیت توپ حول ارتباطات کوتاه، پشتیبانی نزدیک و چرخشهای مداوم میچرخد، که در حالی که ثبات را ارائه میدهند، اغلب تنوع حمله را محدود میکنند.
برتری موقعیتی، که زمانی یک سلاح بود، به یک محدودیت تبدیل میشود.
حتی زمانی که فضا برای بهرهبرداری در دسترس است، تیمها روی توپ متمرکز میمانند.
نتیجه یک مانور بیثمر است که برای شکستن خطوط یا برهم زدن بلوکهای دفاعی تلاش میکند.
و دقیقاً همین عدم بینظمی است که حتی ظریفترین بازیسازی را بیثمر میکند.
رئال مادرید در سال 2025 نمونه بارزی را ارائه میدهد.
اگرچه از نظر فنی بااستعداد و سرشار از استعدادهای فردی هستند، اما حمله رئال مادرید گاهی اوقات به دلیل ارتباطات بیش از حد، میتواند توخالی شود.
امباپه، بلینگهام و وینیسیوس اغلب کوتاه میآیند و منطقه بازیساز را شلوغ میکنند و باعث خالی ماندن محوطه جریمه و عدم وزن پاس نهایی میشوند.
توپ به گردش در میآید اما هرگز از آن عبور نمیکند. بازیکنان به دنبال پا هستند، نه فضا.
امباپه برای دریافت توپ کوتاه میآید، در حالی که هر همتیمی اطراف او ثابت میماند و فقط گزینههایی را به پا ارائه میدهد.
وینیسیوس در عرض میماند و برای یک رویارویی احتمالی آماده میشود، اما هیچ دوندهای فضای پشت سر را تهدید نمیکند.
در نتیجه، یک منطقه وسیع مرکزی خالی میماند - ساختار موقعیتی حفظ میشود، اما حمله هرگونه عنصر عمق یا غافلگیری را از دست میدهد.
با این حال، وقتی رئال مادرید عمق حمله را انتخاب میکند، کل پویایی تغییر میکند.
دویدنهای وینیسیوس به عقب، پیشرویهای بلینگهام در مرکز زمین و حملات انفجاری امباپه، جهت و فوریت را افزایش میدهند.
مالکیت توپ به یک سلاح تبدیل میشود، نه فقط یک چارچوب.
کیفیت فنی خود را از طریق حرکت نشان میدهد، نه صرفاً از طریق کنترل.
- مدرسه فوتبال در کرج
- بهترین مدرسه فوتبال در گوهردشت کرج
- بهترین مدرسه فوتبال در عظیمیه کرج
- بهترین مدرسه فوتبال در باغستان کرج
عمق حمله:
تحلیل تاکتیکی رئال مادرید ما تأثیر واقعی عمق حمله را نشان میدهد.
رائول آسنسیو با پاسی به اورلین شوامنی، خط پرسینگ اول را دور میزند، که به سرعت یک توپ خطشکن برای وینیسیوس ارسال میکند، که او نیز با یک حرکت مورب به پشت خط حمله میرود.
فقدان نقاط مرجع ایستا، که با تبادل موقعیت بین وینیسیوس و امباپه امکانپذیر میشود، بلوک دفاعی را بیثبات میکند.
با تنها دو پاس، ساختار از هم میپاشد و حمله شتاب عمودی میگیرد.
تغییر تاریخی: از عمودی بودن به ساختار
همیشه اینطور نبوده است.
در دهه ۱۹۹۰، عمودی بودن نه یک احتمال، بلکه یک اصل راهنما بود.
تیمها حملات خود را بر اساس این ایده بنا میکردند که حرکت باید قبل از پاس دادن باشد.
بازیکنان به فضا میدویدند و توپ به دنبال آن میآمد.
یوونتوس مارچلو لیپی، هوش بازی با توپ زینالدین زیدان و الساندرو دل پیرو را با دویدنهای بیوقفه فیلیپو اینزاگی در پشت سر جفت کرد.
به طور مشابه، منچستریونایتد سر الکس فرگوسن، دید عمودی پل اسکولز را با حرکت پویای رایان گیگز و دوایت یورک، که دائماً به دنبال شکستن خط حمله بودند، ترکیب کرد.
این یک فوتبال کمتر مدون بود، اما قادر به ضربه زدن قاطع بود.
نقطه عطف با پپ گواردیولا رقم خورد.
بارسلونای او مالکیت توپ را به یک فلسفه تبدیل کرد، مبتنی بر اشغال منطقی فضا، دستکاری...
طرحهای پرسینگ و کنترل قلمرو.
اما اصل بنیادی - استفاده از توپ برای برهم زدن سازماندهی حریف - در بسیاری از تفاسیر مدرن کمرنگ شده است، جایی که کنترل اغلب جایگزین قاطعیت میشود.
ارزش تاکتیکی دویدن به پشت:
در پاسخ به این تمایل جمعی، ارزش جدیدی در عملی که الگو را میشکند، یافت میشود: دویدن به پشت.
فضای تهاجمی، به دور از یک ایده منسوخ، یکی از مدرنترین و مخربترین رفتارها در فوتبال است.
وقتی همه چیز به دور توپ میچرخد، یک حرکت ناگهانی به سمت دروازه، خط دفاعی را مجبور به ترک شکل ایدهآل خود میکند.
تأثیر واقعی عمق با مترهای طی شده اندازهگیری نمیشود، بلکه در نوع مشکلی که ایجاد میکند، سنجیده میشود: ارتباطات را میشکند، تصمیمات آنی را میطلبد و آنچه را که از نظر ساختاری تحت کنترل به نظر میرسید، از هم میپاشد.
این اصل میتواند به اشکال مختلف آشکار شود.
یکی از رایجترین آنها، دویدن مورب توسط وینگر راست یا وینگر چپ پشت مدافع کناری است.
بازیکن با شروع از عرض، با رسیدن توپ به یک سوم دفاعی حریف، به داخل زمین نفوذ میکند و فضای خالی بین مدافع کناری و مدافع میانی را هدف قرار میدهد.
اثربخشی این حرکت دقیقاً در ظرافت آن نهفته است - ویرانگر زیرا اغلب بلافاصله تشخیص داده نمیشود.
تحلیل فوتبال دویدن به داخل
آستون ویلا تحت هدایت اونای امری ارزش دویدنهای عمقی به موقع را نشان میدهد.
بوباکار کامارا حرکت مورگان راجرز به سمت فضای خالی را تشخیص میدهد، زیرا وینگر از کنار مدافع کناری عبور میکند و به فضای پشت مدافع میانی، دن برن، وارد میشود.
این دویدن منحنی، گریزان و کاملاً هماهنگ با زمان پاس است.
یکی دیگر از سناریوهای معمول، دویدن نفر سوم توسط یک هافبک مرکزی است.
پس از یک-دو یا دریافت با فشار، بازیکن سوم که اغلب از عمق میآید، به فضای خالی شده هجوم میبرد.
این حرکت با تأخیر و به موقع، مدافعان را که کاملاً غافلگیر شدهاند، در مقابل بازیکن صاحب توپ گیر میکند.
این نوعی از هوش عمودی است که بر اساس بازیخوانی، زمانبندی دقیق و شجاعت بنا شده است.
فضای تهاجمی
این سکانس، ارزش یک حرکت خوب و حسابشده از بازیکن سوم در بازی کومو مقابل کالیاری را نشان میدهد.
به محض اینکه ماکسیمو پرونه توپ را دریافت میکند، سرش را بالا میآورد و حرکت مکسنس کاکره را تشخیص میدهد.
این هافبک با زمانبندی دقیق، یارگیر خود را رها میکند و فضای بین مدافع میانی و مدافع کناری را هدف قرار میدهد.
حرکت او انفجاری، عمدی و بدون ردیابی است - ویژگیهایی که یک پاس ساده را به یک پاس گل و کنترل موقعیت را به یک نفوذ واقعی تبدیل میکند.
این نمونه بارزی از هوش عمودی است که در لحظه مناسب به کار گرفته میشود و مالکیت توپ را به یک تهدید فوری تبدیل میکند.
در نهایت، عمق میتواند مستقیماً توسط خود توپ مورد حمله قرار گیرد.
یک پاس خطشکن که از خط دفاعی عبور میکند - حتی از مناطق عمیق - میتواند ارزشمندتر از 10 لمس توپ از کنار باشد.
در این لحظات، حرکت تکنیکی مزیت ایجاد میکند: حرکت را پیشبینی میکند، باعث تغییر در خط دفاعی میشود و یک انتقال فوری را آغاز میکند.
پاس منتظر دونده نمیماند - او را هدایت میکند.
حرکت عمودی در بازی موقعیتی
این پاس گل تونی کروس در نیمهنهایی لیگ قهرمانان اروپا ۲۰۲۳/۲۰۲۴ مقابل بایرن مونیخ، نمونه بارزی از چگونگی ایجاد تهدیدهای عمودی مستقیماً توسط خود توپ است.
همانطور که وینیسیوس در ابتدا به عقب میرود، کروس نه تنها توپ را نگه میدارد، بلکه به سمت فضایی که باید مورد حمله قرار گیرد نیز اشاره میکند.
این بازیکن برزیلی با یک حرکت متقابل در کسری از ثانیه پاسخ میدهد، کیم مین جائه را از خود دور میکند و دویدن خود را به پشت سر به طور کامل زمانبندی میکند.
پاس از خط دفاعی عبور میکند و قفل مسابقه را باز میکند.
این اولین باری نبود که این دو نفر چنین حرکتی را انجام میدادند.
در ال کلاسیکوی ۲۰۲۰ در سانتیاگو برنابئو، کروس به طور مشابه بازی را دیکته کرد و وینیسیوس را به فضا هدایت کرد که منجر به گل اول شد.
این لحظات بر این ایده تأکید میکنند که یک پاس میتواند کاری بیش از اتصال دو بازیکن انجام دهد - میتواند حرکت را پیشبینی کند و باعث اقدام تعیینکننده شود.
عمق حمله در فوتبال: چرا باعث پیروزی در مسابقات میشود
در همه این موارد، فقط دویدن مهم نیست - دانستن زمان دویدن مهم است.
برتری واقعی دقیقاً در لحظهای ظاهر میشود که خط حمله به جلو میآید، به جلو میلغزد یا سعی میکند خود را وفق دهد.
اینجاست که مزیت وجود دارد.
نه در پا، بلکه در دویدن.
نه در ساختار، بلکه در اختلال هوشمندانه.
در بازیای که به طور فزایندهای توسط ساختار و عقلانیت اداره میشود، دویدن به عقب تقریباً خلاف منطق به نظر میرسد.
این در نقشههای حرارتی نشان داده نمیشود، آمار مالکیت توپ را افزایش نمیدهد و به ندرت با کدهای بازی موقعیتی مطابقت دارد.
و با این حال، دقیقاً در آن فضای زودگذر - حمله قبل از ناپدید شدن - است که تفاوت واقعی ایجاد میشود: بین کسانی که بازی را کنترل میکنند و کسانی که آن را تعیین میکنند.
عمق حمله به معنای پیشبینی زمان است، نه صرفاً مدیریت آن.
به معنای وادار کردن دفاع به واکنش است، نه صرفاً تطبیق با حرکات آن.
در چشمانداز فوتبالی که به دلیل ترس از دست دادن کنترل، به طور فزایندهای کند میشود، کسانی که با وضوح شتاب میگیرند، واقعاً برجسته میشوند.
و اغلب این بازیکن است که چه کسی جرات میکند بدون اطمینان از توپ فرار کند، چه کسی خطوط را میشکند، مسابقات را آغاز میکند و آنها را میبرد.
نتیجهگیری
عمق یک تجمل تاکتیکی نیست.
یک ضرورت ساختاری است.
و اگر قرار باشد آینده بازی تحت سلطه کنترل باشد، بازگرداندن معنا به بینظمی، چه از نوع هوشمندانه، چه از نوع ناگهانی - از نوع ناشی از یک حرکت کور یا یک دوی سرعت مورب، بسیار ضروریتر میشود.
زیرا اگر توپ برای همیشه در پاها باقی بماند، ممکن است به زودی در ذهن نیز گیر کند.
برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد تاکتیک های فوتبال و کسب بینش از مربیان در بالاترین سطح، سایت های فوراستادی 4STUDY.IR ، ساکر آکادمی، وبلاگ باشگاه و مدرسه فوتبال درفک البرز را مطالعه کنید.
باشگاه و مدرسه فوتبال درفک البرز، به عنوان بهترین مدرسه فوتبال کرج تلاش دارد تا همگام با تمرینات بهترین آکادمی های فوتبال دنیا جلو رفته و استعدادهای بهتررا به فوتبال ملی و باشگاهی ایران معرفی کند. شما نیز می توانید عضو باشگاه درفک البرز شده و در مسیر حرفه ای شدن قدم بردارید.