بسته
(0) کالا
هیچ محصولی در سبد خرید شما وجود ندارد.
بخش های آکادمی فوتبال دُرفَک البرز
    فیلترها
    Preferences
    جستجو
    خبرخوان

    مقالات دُرفَک

    هوش هیجانی (تمرین کاربردی در فوتبال)
    0 هوش هیجانی (تمرین کاربردی در فوتبال)

    هوش هیجانی تمرین کاربردی در فوتبال


    ذهنیت مثبت اجازه می دهد تا سطح عملکرد را افزایش دهد زیرا جهت و تمرکز را تسهیل می کند. بنابراین، رابطه بین آمادگی ذهنی و روانشناسی ورزشی مهم می شود و شواهدی مبنی بر استفاده از آن در کریکت، گلف و تنیس وجود دارد. بنابراین تعجب آور نیست که فوتبال علم ورزش را نیز به برنامه نقشه‌برداری شده خود معرفی کرده است که روانشناسی ورزشی بخشی جدایی ناپذیر از آن است.

    با توجه به این ادعا که روانشناسی ورزشی نقشی جدایی ناپذیر در فوتبال ایفا می کند، بحث در مورد شایستگی آن برای مربیان فوتبال در تنظیمات عملکرد، هدفمند است.

    یکی از مفاهیم کلیدی که از نزدیک با فوتبال طنین انداز می شود، احساسات و تأثیر آن در طول فصل رقابت است. مربیان فوتبال همواره طیفی از احساسات را برمی انگیزد که پتانسیل تأثیرگذاری بر بازیکنان را دارند. بنابراین، مربیان فوتبال باید پیچیدگی احساسات را درک کنند و بر این اساس آنها را تنظیم کنند.

    تنظیم عاطفی مؤثر می‌تواند منجر به سطوح عملکرد مؤثرتر و تسهیل‌تر شود. تنظیم هیجان را می توان از طریق نظریه هوش هیجانی درک کرد.

    در بررسی ماهیت هوش هیجانی و اهمیت آن در فوتبال، این مقاله از درفک البرز به بخش های زیر تقسیم خواهد شد:

    تعریف و فضای مفهومی هوش هیجانی را ترسیم کنید
    راه های تحقیقی را که کارآمدی هوش هیجانی را ارتقا می دهند، شناسایی کنید
    تسهیل هدف هوش هیجانی در مربیگری فوتبال با استفاده از مدل دانیل گولمن

    تعریف هوش هیجانی و فضای مفهومی:


    هوش هیجانی به عنوان «توانایی نظارت بر احساسات و عواطف خود و دیگران، تمایز قائل شدن بین آنها و استفاده از این اطلاعات برای هدایت افکار و اعمال خود» تعریف شده است (سالوی و مایر، 1990، ص 189). بررسی دقیق‌تر این تعریف به وضوح با کار یک مربی فوتبال مطابقت دارد.

    به عنوان مثال، مربیان فوتبال در هر دو موقعیت مساعد و نامطلوب، دائماً با احساسات خود گفتگو می کنند. یک موقعیت مساعد ممکن است در یک مسابقه مهم به موفقیت منجر شود. یک موقعیت نامطلوب ممکن است به حذف شدن از مسابقات جام منجر شود. بر اساس این موقعیت ها یک مربی فوتبال باید در موقعیتی باشد که بتواند احساسات و عواطف بازیکنانی را که مربیگری می کند، درک کند.

    چارچوب هوش هیجانی فرصت هایی را برای مربیان فوتبال فراهم می کند تا تفکر خود را مهندسی کنند و از مجریانی که در کنار آنها کار می کنند حمایت کنند. در واقع، مایر و سالوی (1990) پیشنهاد می‌کنند که افرادی که سطوح بالاتری از هوش هیجانی را نشان می‌دهند، به احتمال زیاد احساسات خود را کنترل می‌کنند و آن‌ها را به طور مناسب تنظیم می‌کنند تا از دیگران حمایت کنند. فرض بر این است که مربیان فوتبالی که احساسات خود را کنترل می کنند، زبان بدن مثبت را نشان می دهند و عبارات کلامی موثری را نشان می دهند.

    بنابراین پیشنهاد می‌شود که یک مربی فوتبال باید از هوش هیجانی برای شناسایی احساسات خود و بازیکنانی که مربیگری می‌کنند استفاده کند و متناسب با شرایط آن را تعدیل کند. با توجه به این پیشنهاد، شواهد تحقیقات قبلی که از هوش هیجانی در زمینه های مختلف استفاده کرده اند، هدفمند خواهد بود.


    تحقیقات گسترده ای در مورد هوش هیجانی در 30 سال گذشته انجام شده است (گلمن، 2004؛ پتریدس، فورنهام، و فردریکسون، 2004؛ سالوی و مایر، 1990).

    اثربخشی هوش هیجانی تا حد زیادی از طریق تحقیقات فراتحلیلی انجام شده توسط (ون روی و ویسوسواران، 2004) اثبات شده است. بر اساس نتایج متاآنالیز، بررسی اینکه چگونه هوش هیجانی می‌تواند مربیان فوتبال را با شواهدی از بخش‌های دیگر تحت تأثیر قرار دهد، عاقلانه است.

    بخش تجارت می تواند روابط احتمالی را که در مربیگری فوتبال وجود دارد نشان دهد. می توان انتظار داشت که مربیان فوتبال و رهبران تجاری با یک فلسفه روشن رهبری کنند، شایستگی و کنترل خود را نشان دهند. علاوه بر این، بخش های تجاری و فوتبال اهداف مشترکی دارند که نتایج و موفقیت را می طلبد. شاید بتوان گفت که رهبران تجاری و مربیان فوتبال که از قبل فکر می‌کنند و بر اساس انگیزه عمل می‌کنند، احتمالاً اجراکنندگان را به سمت تغییر استراتژی و برنامه‌های عمل هدایت می‌کنند.

    تحقیقات فریدمن (2010) نشان می دهد که رهبران با سطوح بالاتر هوش هیجانی احتمال بیشتری برای دستیابی به فروش، بهره وری، سودآوری و وفاداری مشتری بیشتر دارند.

    برای اثبات بیشتر این شواهد، فریدمن (2010) تعدادی از کاوش های تحقیقاتی مرتبط با تجارت را برجسته می کند که مشخص می کند چگونه آگاهی، خود مدیریتی احساسات، انگیزه، همدلی و مهارت های اجتماعی دراثربخشی بیشتر در تجارت مسلماً، جنبه هایی که در تحقیق فریدمن (2010) برجسته شده است، به کاربرد و هدف آنها در مربیگری فوتبال اعتبار می دهد. اخیراً، ترنر و بیکر (2014) همچنین بیان کرده اند که چگونه روانشناسی ورزش می تواند از بخش کسب و کار برای استفاده از مهارت های قابل انتقال برای افزایش سطح عملکرد حمایت کند. بنابراین، شواهد روشنی وجود دارد که نشان می دهد چگونه رابطه بین تجارت و مربیگری فوتبال می تواند همزمان وجود داشته باشد.

    بخش آموزش یکی دیگر از حوزه هایی است که با هوش هیجانی و مربیگری فوتبال ارتباط نزدیکی دارد. به عنوان مثال، یکی از ویژگی های کلیدی برای مربیان و مربیان فوتبال مربوط به راهنمایی و حمایت برای تقویت پیشرفت یادگیرنده و پیشرفت در ارائه موفقیت است. شاغلین در آموزش و پرورش به دانش آموزان خود برتری می دهند تا مسیری برای موفقیت آینده با یادگیری آسان فراهم کنند. یک عامل تعیین کننده در آموزش و مربیگری فوتبال، انگیزه است که ارزش های درونی و بیرونی را به خطر می اندازد. برای تکمیل ماهیت تسهیل‌کننده انگیزش، پیشنهاد می‌شود که پزشکان از ترکیبی از استراتژی‌ها استفاده کنند. مسلماً، مربیان و مربیان فوتبال به یک انگیزه درونی نیاز دارند تا کسانی را که فرصت‌هایی برای موفقیت فراهم می‌کنند، تشویق کنند. نمایش ارتباطات برای آموزش و مربیگری فوتبال نیز مهم است. به عنوان مثال، مربیان و مربیان فوتبال زمان محدودی برای انتقال دانش و افزایش آگاهی دارند. اگرچه این خلاصه بسیار کوتاهی از همزیستی احتمالی بین آموزش و مربیگری فوتبال است، اما آنها کاملاً با هوش هیجانی همسو هستند.

    در مربیگری فوتبال پیشنهاد می‌شود که مربیان احساسات خود را با به کارگیری استراتژی‌هایی تنظیم کنند تا در موقعیت‌های فشار کنترل خود را حفظ کنند. بنابراین، بررسی دقیق‌تر هوش هیجانی نشان می‌دهد که مربیگری فوتبال همسویی با تنظیم هیجانی را نشان می‌دهد. در ایجاد این فرض، پیشنهاد تاثیر هوش هیجانی و کارآمدی مربیگری ایده آل خواهد بود. می توان استدلال کرد که بین هوش هیجانی و ویژگی های مربیگری از جمله استراتژی بازی، تکنیک و توسعه شخصیت، همسویی نزدیک وجود دارد. شواهد تحقیقاتی Thelwell و همکاران. (2006) رابطه بین هوش هیجانی و کارآمدی مربیگری را برای تعیین روابط مربیگری در نظر گرفته است. تیول و همکاران (2006) ویژگی‌های اثربخشی مربیگری را شناسایی کرد که با هوش هیجانی همسو هستند. تاکید کلیدی این تحقیق نشان داد که مربیانی که سطح هوش هیجانی آنها بالاست احتمالاً به طور مؤثرتری از مجریان حمایت می کنند.

    شواهد ارائه شده در بالا، همزیستی و اثربخشی هوش هیجانی را در بخش های کسب و کار، آموزش و ورزش نشان می دهد. با توجه به این موضوع، ارزیابی رابطه بالقوه بین هوش هیجانی و مربیگری فوتبال برای ایجاد فرصت‌هایی برای به کارگیری مهارت‌های قابل انتقال در تمرین کاربردی ضروری شده است. با توجه به این موضوع، هدف از بخش بعدی به کارگیری هوش هیجانی در مربیگری فوتبال است. پیشنهاد می‌شود که هوش هیجانی به مربیان فوتبال فرصت‌هایی را برای افزایش خودآگاهی از تمرین‌ها می‌دهد. از طریق خودآگاهی یک مربی فوتبال می تواند احساسات خود را تنظیم کند و از بازیکنان با انگیزه حمایت کند. علاوه بر این، پیشنهاد می‌شود که ایجاد همدلی و پرداختن به مهارت‌های مدیریت رابطه، شیوه‌های مربیگری مؤثر را تسهیل می‌کند.

    **[خرید آنلاین انواع توپ های فوتبال و فوتسال با بهترین کیفیت و قیمت (جهت خرید عمده تماس بگیرید)]


    مدل هوش هیجانی دانیل گولمن (2004) شامل پنج جنبه است که با مربیان فوتبال همخوانی نزدیک دارد. با توجه به انعطاف‌پذیری این مدل، فرصت‌هایی را برای مربیان فوتبال فراهم می‌کند تا از طریق فرآیندی از آن استفاده کنند.

    بنابراین، توضیحی در مورد هر یک از جنبه های مدل و تأثیر آن در بهبود سطوح عملکرد ارائه خواهد شد. برای استفاده از این تأثیر، بر ترویج استفاده از فعالیت هایی که می تواند به افزایش هوش هیجانی کمک کند، تأکید می شود.

    1) خودآگاهی

    یکی از موارد اصلی مدل گلمن (2004) خودآگاهی است که به عنوان «توانایی شناخت و درک حالات، عواطف و انگیزه های خود و همچنین تأثیر آنها بر دیگران» تعریف می شود. خودآگاهی یک فرآیند جدایی ناپذیر است زیرا بستری را فراهم می کند که پایه اصلی پارادایم هوش هیجانی از آن ساخته می شود. مسلماً، برای نشان دادن و تسهیل جلسات مربیگری با کیفیت بالا، می‌توان فرض کرد که کوچ‌ها به سطوح بالاتری از خودآگاهی نیاز دارند. مربیان فوتبال که سطح بالایی از خودآگاهی از خود نشان می دهند، بهتر احساسات خود را درک می کنند و بر این اساس آنها را تنظیم می کنند. علاوه بر این، مربیان فوتبالی که سطح خودآگاهی بیشتری از خود نشان می‌دهند، احتمالاً جلسات خود را ارزیابی می‌کنند و از خود تأملی استفاده می‌کنند. بنابراین مربیان فوتبال که خودآگاه هستند توانایی آنها در برقراری ارتباط در طول جلسات مربیگری به احتمال زیاد پاسخ های مناسب بازیکنان را مهندسی می کند. در واقع، مربیانی که سطح خودآگاهی خود را افزایش می دهند، به احتمال زیاد به تسهیل و راهنمایی مجریان برای افزایش سطوح عملکرد کمک می کنند. فرآیند افزایش خودآگاهی را می توان از تکنیک ها و راهبردهای تسهیل کننده شکل داد. در بالا بردن سطح خودآگاهی، ما به مربیان جوان و آینده هنر درک رفتار خود و تنظیم الگوهای احساسی را آموزش می دهیم.

    با توجه به زمینه مهم خودآگاهی و ارتباط آن با عملکرد مؤثر، پیشنهاد می شود مربیان فوتبال از فرآیند شناسایی استفاده کنند. از طریق فرآیند شناسایی، امید است که مربیان سطوح خودآگاهی خود را بسازند. یکی از نمونه‌های افزایش خودآگاهی از طریق فرآیند شناسایی احساسات و تأثیر آنها در موقعیت‌های موفق و ناموفق است

     

    توصیه می شود که مربیان فوتبال بر روی فرآیندهای فکری، زبان بدن و عبارات نمایش داده شده تمرکز کنند تا احساسات خود را در چرخه های مثبت و منفی نشان دهند. مربیان فوتبال باید احساسات مختلف را برای افزایش سطح خودآگاهی مقایسه کنند. برای تسهیل سطوح خودآگاهی، توصیه می شود که مربیان فوتبال از تمرین بازتابی (Knowles REF) استفاده کنند. تمرین انعکاسی مناسب است زیرا به مربیان فوتبال اجازه می دهد تا نقاط قوت خود و زمینه های بهبود را شناسایی کنند. در کاربرد، پیشنهاد می‌شود که وقتی احساسات شناسایی شدند و دوره‌ای از تأمل اتفاق افتاد، فرصت‌هایی برای مربیان پدید می‌آید تا استراتژی‌هایی را برای تسهیل تمرین کاربردی پیاده‌سازی کنند. از طریق استفاده از چرخه های مثبت و منفی، توصیه می شود مربیان فوتبال از تمرین ارزیابی احساسات خود به طور مداوم استفاده کنند.

     

    2) خود مدیریتی عواطف

     

    جنبه دوم مدل گلمن (2004) خود مدیریتی بر احساسات است که به عنوان «توانایی کنترل یا تغییر جهت تکانه ها و حالات مخرب» تعریف می شود. تمایل به تعلیق قضاوت برای فکر کردن قبل از اقدام». مدیریت احساسات خود مهم است زیرا حس کنترل و توانایی تفکر منطقی را ارائه می دهد. علاوه بر این، مدیریت احساسات خود مربیان را قادر می سازد تا اقدامات دستوری را تسهیل کنند. با توجه به نقش متنوع مربیان، تعجب آور نیست که آنها تداومی از احساسات بازیکنان را به نمایش بگذارند. بنابراین مربی فوتبال باید راهبردهایی را برای تسهیل و کنترل احساسات به کار گیرد. تحقیق توسط Thelwell و همکاران. (2006) مشخص کرد که مربیان مؤثر احتمالاً کسانی هستند که می توانند احساسات خود را تنظیم کنند. به عبارت دیگر مربیانی که نمی توانند احساسات خود را تنظیم کنند، در کنترل احساسات بازیکنان خود موفق نخواهند بود. مربیان خوب به احتمال زیاد احساسات خود را کنترل می کنند و آنها را در موقعیت های مناسب به طور مداوم تنظیم می کنند.

    پیشنهاد می‌شود که مربیان فرصت‌هایی را برای شناسایی احساسات مثبت و منفی در فعالیت‌های خود تسهیل کنند. 

     

    3) همدلی

    جنبه سوم مدل گلمن (2004) به همدلی مربوط می شود که توانایی درک بازیکنان و نیازهای آنها و همچنین یافتن تعادل با نیازهای خود است. مربی ای که با بازیکنان خود همدلی نشان دهد، نیازها و احساسات را به طور مؤثرتری درک می کند.

    همدلی یک جنبه مهم است و مربیان باید به ایجاد فرصت های بیشتر برای حمایت از بازیکنان نگاه کنند. از طریق استفاده از همدلی، برای بازیکنان مفید خواهد بود که بدانند همتایان به نیازها آنها پاسخگو هستند. ایجاد همدلی در فوتبال مهم است زیرا مربیانی با سطح همدلی بالاتر بازیکنان را بهتر درک می کنند.

     

    4) انگیزه

    جنبه چهارم مدل گلمن (2004) انگیزه است که به عنوان خود رانی درونی برای دستیابی به اهداف تعریف می شود. مربیان باید انگیزه خود را برای مهندسی پاسخ های انگیزشی بازیکنان کنترل کنند. یک استراتژی محبوب که توسط بسیاری از مربیان استفاده می شود، استفاده از هدف گذاری است. به شدت توصیه می شود که مربیان از هدف گذاری استفاده کنند که علاوه بر اهداف نتیجه شامل اهداف فرآیند و عملکرد باشد.

    نشان داده شده است که زمانی که هدف گذاری به طور موثر به کار گرفته شود، کیفیت های انگیزشی را افزایش می دهد (لاک و لاتام، 1990). هدف گذاری فرصت هایی را برای مربیان فراهم می کند تا تمرکز و جهت گیری را برای افزایش ویژگی های انگیزشی شیوه های کاری و بازیکنان خود هدایت کنند. با توجه به ارزش تعیین هدف، پیشنهاد می شود که از آن برای افزایش سطح هوش هیجانی و انگیزه استفاده شود.

     

    5) مدیریت روابط

     

    جنبه نهایی مدل گلمن (2004) مدیریت روابط است که پیامد توسعه مهارت ها و استراتژی ها در مدیریت دیگران است. روابط خوب فرصتی برای اتحاد مؤثر تیم و انسجام گروهی فراهم می کند. مسلماً انسجام مؤثر گروهی احتمال موفقیت را افزایش می دهد. ایجاد روابط مؤثر با همسالان و بازیکنان مهم است زیرا آنها می توانند مجموعه ای از ویژگی های شخصیتی متفاوت را نشان دهند. مدیریت روابط با توجه به نقش متنوع مربیان فوتبال که از نیازهای آموزشی، استراتژی های مسابقه، جنبه های فنی و انتخاب تیم طنین انداز می شود، مهم است.

    راهبردهای زیر به مربیان فوتبال توصیه می شود تا در شیوه های مربیگری خود برای تسهیل مدیریت روابط پیاده سازی کنند:

    تنظیم قوانین اساسی که بازیکنان را از نقش ها و مسئولیت ها آگاه می کند
    شیوه‌های مربیگری را توسعه دهید که بازیکنان را قادر می‌سازد تا پویایی گروه را از طریق آموزش ترکیب کرده و ایجاد کنند
    برای حمایت از بازیکنان، روش هایی را در تمرین بگنجانید که وظیفه و انسجام اجتماعی را افزایش می دهد
    مسیرهای فرآیندی که انگیزه درونی و بیرونی را تقویت می کند 

    مربیان فوتبال باید مدل بالا را برای نشان دادن اهمیت مدیریت روابط موثر در نظر بگیرند. مهارت‌های مدیریت روابط مؤثر باید مربیان را قادر سازد تا بازیکنان را وادار کنند تا انسجام گروهی مرتبط را مهندسی کنند. بنابراین، مربیان فوتبال باید در توسعه شیوه هایی که انسجام گروهی مؤثر را تشکیل می دهد، ضمنی مشارکت داشته باشند. ایجاد انسجام گروهی مؤثر، تیم‌ها را قادر می‌سازد تا بر سطوح عملکرد مؤثرتر از آنهایی که شیوه‌های گروهی ناکارآمد دارند، تأثیر بگذارند. توصیه می شود که مربیان نیز استراتژی های زیر را اجرا کنند:

    روابط مؤثر را از طریق مشارکت و تمرین تأملی تقویت کنید تا مربیان و بازیکنان را قادر به توسعه خودآگاهی کنند.
    برای تشویق بازیکنان به تسهیل مهارت های حل مسئله، روش های آموزشی متنوعی را اجرا کنید.
    مربیان فوتبال تشویق می‌شوند تا مهارت‌های مربیگری قابل انتقال را از سایر ورزش‌ها برای برانگیختن رفتارهای متفاوت پیاده‌سازی کنند، اما همچنین اجازه مشارکت در تمرینات خود را می‌دهند.
    فرصت‌هایی را برای بازیکنان فراهم کنید تا با عملکرد و فعالیت‌های اجتماعی مرتبط شوند تا تمرین‌های مؤثر گروه‌سازی را برای افزایش سطح انسجام ایجاد کنند.
    خلاصه

    تاکید اصلی این مقاله از وبلاگ درفک البرز برجسته کردن مزایای روانشناسی ورزش و به ویژه هوش هیجانی در مربیگری فوتبال بود. از طریق افزایش سطوح خودآگاهی، مربیان فوتبال باید در موقعیتی باشند که تمرینات کاربردی را مؤثرتر کنند. علاوه بر این، مربیان فوتبال که سطح خودآگاهی خود را افزایش می‌دهند، خودتنظیمی مؤثر و کنترل هیجانی را تسهیل می‌کنند. سطوح افزایش یافته هوش هیجانی همچنین باعث ایجاد انگیزه افزایش یافته و همدلی تنظیم شده می شود. موضوع هوش هیجانی همچنین به مربیان اجازه می دهد تا مدیریت روابط موثر را برای افزایش پویایی گروه توسعه دهند. به طور خلاصه، شواهد به وضوح مزایای افزایش هوش هیجانی را برای افزایش سطح عملکرد مشخص می کند.

     

    باشگاه و مدرسه فوتبال درفک البرز، به عنوان بهترین مدرسه فوتبال کرج تلاش دارد تا همگام با تمرینات بهترین آکادمی های فوتبال دنیا جلو رفته و استعدادهای بهتری را به فوتبال ملی و باشگاهی ایران معرفی کند. شما نیز می توانید عضو باشگاه درفک البرز شده و در مسیر حرفه ای شدن قدم بردارید.

     

     ثبت نام در بهترین باشگاه و مدرسه فوتبال استان البرز و کرج FCDORFAK BEST SOCCER SCHOOL