بسته
(0) کالا
هیچ محصولی در سبد خرید شما وجود ندارد.
بخش های آکادمی فوتبال دُرفَک البرز
    فیلترها
    Preferences
    جستجو
    خبرخوان

    مقالات دُرفَک

    صدای مربیان فوتبال مارتین آنسلمی Martín Anselmi | مثل همیشه
    0 صدای مربیان فوتبال مارتین آنسلمی Martín Anselmi | مثل همیشه

    مثل همیشه

    صدای مربیان فوتبال

    مارتین آنسلمی

    پورتو، 2025

    همانطور که مارسلو بیلسا می گوید، موفقیت ما را منحرف می کند.

    من این را باور دارم، بنابراین مطمئن می شوم که اهدافی را که دنبال می کنم و از کجا آمده ام کاملاً روشن هستم.

    با شروع کار به عنوان مربی، یک نقص داشتم: من یک فوتبالیست حرفه ای نبودم. من بخشی از دنیای فوتبال حرفه ای نبودم.

    نزدیک ترین چیزی که به نخبگان فوتبال داشتم در سال اول دوره مربیگری ام بود. در آن زمان، از نحوه بازی باشگاه اتلتیک زیر نظر بیلسا بسیار هیجان زده بودم. من به خصوص بازی آنها مقابل منچستریونایتد در اولدترافورد در سال 2012 را به یاد دارم، که یک بازی یک شانزدهم نهایی لیگ اروپا بود.


    من آنقدر از آن مسابقه هیجان زده بودم که تصمیم گرفتم از آرژانتین به بیلبائو سفر کنم تا فینال کوپا دل ری آن فصل را ببینم که در آن تیم بیلسا با بارسلونا پپ گواردیولا روبرو می شود. تنها مشکل این بود که برای پرداخت بلیط باید موتورم را بفروشم. تصمیمی داشتم، اما سفر را انتخاب کردم.

    یکی از افرادی که با آنها به اسپانیا سفر کردم، کلودیو ویواس را می‌شناخت که در آن زمان دستیار بیلسا بود. سه شب قبل از فینال، کلودیو با ما تماس گرفت و برای شام به خانه او دعوت شدیم. او واقعاً با ما خوب بود. او نه تنها بلیت بازی با بارسلونا را به ما داد، بلکه اجازه داد تا به تمرینات قبل از بازی نیز دسترسی داشته باشیم.

    زمانی که سال بعد به یک مربی واجد شرایط تبدیل شدم، می دانستم که برای شروع کار در آرژانتین به کمک نیاز دارم. و من به اندازه کافی خوش شانس بودم که آن را از فرانسیسکو برسه دریافت کردم. او معلم من در مدرسه مربیگری بود و برای ایندیپندنته د آولاندا در دسته پنجم آرژانتین کار می کرد. در آن زمان کار چاپ داشتم. در دوره مربیگری، فرانسیسکو از من خواست که یک کتاب فاکتور برای او چاپ کنم.

    «احساس می‌کردم باید بزرگ‌ترین تصمیم زندگی‌ام را بگیرم: چاپخانه یا فوتبال؟»

    یک سال بعد، لحظه ای بود که همه چیز را برای من تغییر داد. من همیشه می گویم که در زندگی هیچ چیز تصادفی اتفاق نمی افتد. بنابراین، فرانسیسکو با من تماس گرفت تا از من بپرسد که آیا می توانم کتاب فاکتور را دوباره چاپ کنم. من هم قبول کردم و گفتم چند روز بعد بیاید و آن را تحویل بگیرد.

    آن روز، در حالی که من بر ورود یک دستگاه جدید برای چاپخانه نظارت می‌کردم - که هزینه‌ای گزاف داشت - فرانسیسکو را دیدم که برای گرفتن فاکتورها آمده بود. در آن لحظه احساس کردم باید بزرگترین تصمیم زندگی ام را بگیرم: چاپخانه یا فوتبال؟

    این تصمیمی بود که در یک ثانیه گرفتم. من چاپ و آن دستگاه گران قیمت را فراموش کردم - خواهرم از آن مراقبت کرد - و رفتم تا با او صحبت کنم.

    آنسلمی کار مربیگری خود را با انجام آنالیز بدون دستمزد آغاز کرد. 
    پیشنهاد فیلمبرداری از جلسات تمرینی، ساختن مخروط‌ها یا هر چیزی که مرا به علاقه‌ام به فوتبال نزدیک‌تر کند، دادم. دو روز بعد، فرانسیسکو به من گفت که ایندیپندنته موافقت کرده است که بتوانم وارد بازی شوم، اما این نقشی بدون دستمزد خواهد بود. برام مهم نبود یک در برای اولین بار باز می شد.

    در آن زمان، در اواسط سال 2014، گابریل میلیتو برای تیم دوم ایندیپندنته کار می کرد. من به همراه فرانسیسکو شروع به تجزیه و تحلیل حریفان آینده تیم ذخیره کردم که برای تماشای بازی ها سفر می کردند. پس از انجام آنالیز، فرانسیسکو یک DVD از هر حریف به گابی می داد تا به بازیکنانش نشان دهد.

    هرچند این نقش کوتاه مدت بود. گابی ایندیپندنته را ترک کرد و فرانسیسکو تنزل رتبه پیدا کرد. در همین حال من بی کار ماندم.

    ما زمینی برای تمرین نداشتیم، بنابراین جلسات را در یک پارک برگزار کردیم.

    خوشبختانه، بلافاصله پس از آن فرانسیسکو دوباره برای کمک آمد. او این بار مرا به Excursionistas در دسته چهارم توصیه کرد. هدایت تیم جوانان آنها اولین کار من به عنوان سرمربی بود - و این یکی از شادترین کارهای زندگی من بود. من سرپرستی بچه هایی بودم که در سال 1997 متولد شدند. آنها اولین بازیکنانی بودند که به عنوان سرمربی داشتم و از مربیگری بیشتر لذت بردم.

    ما زمینی برای تمرین نداشتیم، بنابراین جلسات را در پارکی در 10 بلوک دورتر از امکانات باشگاه برگزار کردیم. همه وسایل را برمی داشتیم و آنجا، در پارک، بحث می کردیم. در طول جلسات تمرینی، نوارها و چیزهای دیگری برای علامت زدن زمین می آوردم. ما مجبور بودیم از خلاقیت زیادی استفاده کنیم و من آن را دوست داشتم.

    در زمین خانه ما جایگاهی وجود نداشت، اما یک درخت بود. بنابراین به ذهنم رسید که همسرم می تواند از آنجا از مسابقات فیلمبرداری کند. قبل از هر مسابقه با سه پایه و دوربین برای فیلمبرداری به او کمک می کردم تا از درخت بالا برود.

    دوران مربیگری آنسلمی، او را به هفت کشور و سه قاره برده است.
    به یاد دارم که در چند بازی اول، او احساس راحتی نمی کرد. ما حتی در خانه با هم دعوا می‌کردیم، زیرا در برخی موارد، او چند حرکت را از دست داد. با این حال، مشاجرات زیاد طول نکشید - همسرم همیشه برای هر کاری که انجام داده‌ام بسیار حیاتی بوده و هست.

     

     

    من در Ex بسیار خوشحال بودم

    cursionistas، اما 18 ماه بعد Independiente به زندگی من بازگشت و من نتوانستم نه بگویم. گابی در اواسط سال 2016 هدایت تیم اصلی را بر عهده گرفت و از فرانسیسکو دعوت کرد تا به کادر مربیگری بپیوندد. او نیز به نوبه خود نام من را به عنوان یک تحلیلگر مطرح کرد.

    گابی برای اولین بار به من این شانس را داد که در فوتبال حرفه ای کار کنم و ذهنم را خیلی باز کرد. من فوتبال موقعیتی را دوست داشتم و او پنج سال در تیمی بازی کرده بود که مادر فوتبال موقعیتی بود: بارسلونا گواردیولا. همه اینها را با خود آورد. صحبت کردن روزانه با گابریل میلیتائو و دیدن اینکه او چگونه بازی‌ها را برنامه‌ریزی می‌کند، کمی شبیه حضور در کنار گواردیولا بود.

    "من همیشه یک تصمیم گیرنده جسورانه بوده ام، به خودم ایمان دارم و اعتماد دارم که اتفاقی خواهد افتاد."

    زمانی که دوران حضورم در ایندیپندینته به پایان رسید، همراه فرانسیسکو به عنوان دستیار او در آتلانتا، باشگاهی در سطح سوم فوتبال آرژانتین، رفتم. در آنجا مجبور شدیم پروژه ای را از ابتدا جمع آوری کنیم، جایی که ایده شروع رقابت با بازیکنان جوان بود. ما از ذخایر چندین باشگاه پریمرا دیویزیون عبور کردیم و تیمی را گرد هم آوردیم که در نهایت سال بعد صعود کرد – البته تا آن زمان بدون ما.

    در پایان فصل 2017/18 به فرانسیسکو گفته بودم که می‌خواهم کارم را به عنوان مربی شروع کنم یا آرژانتین را ترک کنم. احساس می‌کردم فوتبال آنجا با چیزی که هستم سازگار نیست. دوره مربیگری در آنجا بسیار کوتاه است و اگر هرگز فوتبالیست حرفه ای نبوده باشید، کار پیدا کردن بسیار دشوار است.

    من همیشه یک تصمیم‌گیر جسورانه بوده‌ام، به خودم ایمان دارم و مطمئن هستم که اتفاقی خواهد افتاد. بنابراین، در مارس 2018، من به اکوادور سفر کردم. در آنجا، از طریق افرادی که می‌شناختم – مانند هرنان پلرانو در ایندیپندنته د آولاندا و خوان مارتینز در آتلانتا – با چندین مربی آشنا شدم. این شامل روبرتو اولابه بود که رئیس استراتژی ورزشی در ایندیپندنته دل واله بود.

    روبرتو اولابه تأثیر زیادی در جهت گیری حرفه آنسلمی داشت.
    در آن جلسه، حرکات را به اولابه نشان دادم که در تیم هایی که با آنها کار کرده بودم استفاده می کردم. یکی توجه او را جلب کرد: شماره هشت برای ایجاد فضا به دابل پیوت برمی گردد و اگر موفق به انجام این کار شود، مدافع کناری باید به موقعیت شماره هشت برود. اگر این کار را نمی کند، به این دلیل است که او آزاد است تا در مقابل هافبک حریف بازی 2-1 انجام دهد. به طور خلاصه، در مورد یافتن فضا زمانی است که خطوط دفاعی بسیار نزدیک به هم هستند.

    اولابه آی پدش را گرفت و شروع کرد به کشیدن حرکات و بحث کردن درباره مسائل با من. در آن لحظه هیچ چیز مشخصی از آن صحبت بیرون نیامد، اما منجر به باز شدن درها می شد. درست مثل ملاقاتی که با خورخه سلیکو که مدیر تیم های ملی جوانان در اکوادور بود داشتم. او در دانشگاه کاتولیکا کار کرده بود و به من گفت فرصتی برای مربیگری تیم ذخیره در آنجا وجود دارد.

    من تجربه فوق العاده ای در کاتولیکا در فصل 2018/19 داشتم. نه تنها از نظر فوتبالی، بلکه زندگی در کشوری دیگر که مصادف با ورود اولین پسرم، لورنزو بود. من همچنین از حمایت سانتیاگو اسکوبار، سرمربی تیم اصلی برخوردار بودم که درها را به روی من باز کرد و رفتار فوق العاده خوبی با من داشت.

    بازگشت به نقطه اول، اما بسیار بدتر. من دیگر نه کار چاپ داشتم و نه جایی برای زندگی».

    در پایان فصل دو پیشنهاد دریافت کردم. یکی از رئال گارسیلاسو - که اکنون با نام کوسکو شناخته می شود - در پرو و ​​دیگری از ایندیپندینته دل واله در اکوادور. در پرو به من پیشنهاد دادند که رئیس فوتبال جوانان و در عین حال مربی تیم ذخیره باشم. این یک چالش و پروژه بسیار جاه طلبانه به نظر می رسید، بنابراین تصمیم گرفتم آن را بپذیرم.

    فکر می کردم بتوانم متدولوژی خود را پیاده کنم. با این حال، به سرعت متوجه شدم که غیرممکن است. بعد از سه ماه به آرژانتین برگشتم. بازگشت به نقطه اول، اما بسیار بدتر. دیگر نه کار چاپ داشتم و نه جایی برای زندگی. گارسیلاسوس واقعی زمانی که مادرشوهرم به کمک ما آمد و خانه اش را به روی ما باز کرد.

    خوشبختانه، آن دوران سخت تنها سه ماه طول کشید. میگوئل آنخل رامیرز – که از طریق اولابه با او آشنا شده بودم – به عنوان مربی ایندیپندنته دل واله منصوب شد و از من خواست که دستیار او باشم.

    طوفان در جریان فینال کوپا سودامریکانا بین کولون و استقلال دل واله در پاراگوئه نزدیک می شود.
    فوتبال همینطور است. در آغاز سال 2019 من در پرو کار می کردم - با همه چیزهایی که پس از آن پشت سر گذاشتم - و سال را با بردن کوپا سودامریکانا با میگل به پایان رساندم. قبل از نقل مکان به برزیل، به Internacional de Porto Alegre، دو سال را در Independiente del Valle با هم گذراندیم.

    ملاقات میگل و ایندیپندنته نقطه عطفی در حرفه من به عنوان مربی بود. با او یاد گرفتم که رهبر و شخص بهتری باشم، در حالی که باشگاه خانه من شد - خانواده دوم من.

    وقتی من و میگوئل در اینترناسیونال کار را تمام کردیم، راه های خودمان را رفتیم. زمان زیادی طول کشید تا مسیر خودم را به عنوان سرمربی ایجاد کنم، اما در نهایت این احساس را داشتم که باید این کار را انجام دهم.

    «نتایج بر عقاید تأثیر می گذارد و آنها را آلوده می کند. 

    کار فراتر از نتیجه می تواند خوب یا بد باشد.»

    اولین کار من به عنوان سرمربی تیم اصلی در یونیون لا کالرا در شیلی بود. فکر می‌کردم در مسیر درستی هستیم، اما بعد از چندین فراز و نشیب در اواسط سال باید آنجا را ترک می‌کردیم. با این حال، همیشه از باشگاه سپاسگزار خواهم بود که به من اجازه داد تا اولین قدم هایم را به عنوان سرمربی در فوتبال حرفه ای بردارم.

    بعد از آن تجربه، فوتبال سورپرایز دیگری به من داد. تقریباً بلافاصله پس از خروجم از شیلی، به "خانه" خود در اکوادور بازگشتم. این بار من سرمربی ایندیپندنته دل واله بودم، جایی که در نهایت در فینال 2022 کوپا سودامریکانا را مقابل سائوپائولو بردیم. سپس یک ماه بعد ما کوپا اکوادور را بردیم تا در همان سال دو جام را به دست آوریم.

    پس از فینال کوپا سودامریکانا، پاسخی که در کنفرانس مطبوعاتی پس از بازی به یک روزنامه نگار دادم در فضای مجازی منتشر شد. او به من گفته بود که برنامه بازی ما عالی بوده است. پاسخ من این بود که او این فکر را می کرد زیرا ما برنده شده بودیم. اگر ما باختیم، شاید او فکر می کرد همان نقشه بد است.


    قصد من این بود که توضیح دهم که فرآیندها یا تطابق ها نباید بر اساس نتیجه تحلیل شوند. نتایج نظرها را تحت تأثیر قرار می دهد و آن را آلوده می کند. کار فراتر از نتیجه می تواند خوب یا بد باشد.

    به همین دلیل است که وقتی می‌بازیم، به عنوان مربی خیلی تنها هستیم. در آن لحظه، افرادی که به صورت روزانه در کنار خود هستیم، حیاتی هستند. در مورد من، آن افراد در این سفر برای من بسیار مهم هستند: همسرم باربارا و دو پسرمان، لولو و لوکا.

    چه دور باشند و چه نزدیک، تضمین می کنند که من همیشه مثل همیشه هستم.

     

    برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد تاکتیک های فوتبال و کسب بینش از مربیان در بالاترین سطح، سایت های فوراستادی 4STUDY.IR ، ساکر آکادمی، وبلاگ باشگاه و مدرسه فوتبال درفک البرز را  مطالعه کنید.

     

    باشگاه و مدرسه فوتبال درفک البرز، به عنوان بهترین مدرسه فوتبال کرج تلاش دارد تا همگام با تمرینات بهترین آکادمی های فوتبال دنیا جلو رفته و استعدادهای بهتررا به فوتبال ملی و باشگاهی ایران معرفی کند. شما نیز می توانید عضو باشگاه درفک البرز شده و در مسیر حرفه ای شدن قدم بردارید.

    ثبت نام در بهترین باشگاه و مدرسه فوتبال استان البرز و کرج