هوش فوتبال چیست و آیا بازیکنان می توانند آن را توسعه دهند؟
گردآوری توسط سعید رنجبر مربی آکادمی فوتبال درفک البرز
تدی شرینگهام، پل اسکولز و ژاوی دارای مغزهای خوب فوتبالی بودند، اما واقعاً این به چه معناست؟
پل گاسکوئین به سمت محوطه جریمه می رود و پاس چیپ استیو مک منمن را تعقیب می کند. به نظر میرسد آرون وینتر توپ را مهار کرده است، اما آرنجهای گاسکوئین او را از کنار تکلکننده احتمالی عبور میدهد و با دنی بلیند یک در مقابل یک مسابقه میدهد. در حالی که همه در حال تماشای توپ هستند، تدی شرینگهام به سرعت زمین بازی را اسکن می کند. او چیزی را تشخیص داده است. گاسکوئین در حالی که شرینگهام از محوطه 18 یاردی عبور می کند، یک پاس به پای شرینگهام می دهد. مهاجم تاتنهام بدن خود را باز می کند و پای راست خود را به سمت عقب می کشد و در حالی که برای اولین بار آماده می شود، پایان می دهد.
اما او این کار را نمی کند. این یک نیرنگ است و همه گرفتار آن می شوند. یوهان دی کوک پای خود را گم می کند. ادوین فن در سار دروازه بان هلند از موقعیت خارج شد. شرینگهام به جای شوت، یک پاس را در مسیر شریک مهاجم خود، آلن شیرر، ارسال می کند که توپ را به گل می زند تا نتیجه 3-0 شود. انگلیس با نتیجه 4 بر 1 پیروز شد و راهی مرحله یک چهارم نهایی یورو 96 شد.
اکثر بازیکنانی که در موقعیت شرینگهام قرار دارند، توپ را روی دروازه میچرخانند یا لمس میکنند. تعداد کمی می توانستند قبل از فریب دادن همه با یک پاس کاملا مبدل، همه متغیرها را در یک ثانیه محاسبه کنند. توانایی او در خواندن بازی او را قادر ساخت تا برتر از حریفان پیشی بگیرد.
به عنوان یک نوجوان به شرینگهام گفته شد که او برای رسیدن به بالاترین سطح بازی بسیار کند است. اما پسری از شرق لندن به مخالفان خود نشان داد که کمبود سرعت را می توان با هوش برطرف کرد. او در طول 32 سال سابقه بازی از مدافعان فرار کرد و سه قهرمانی لیگ برتر، یک جام حذفی و یک لیگ قهرمانان اروپا را به دست آورد. شرینگهام که در 42 سالگی با 51 بازی ملی بازنشسته شد، گفت: "مردم در طول دوران حرفه ای من به من شک داشتند، حتی از این که می گفتند برای تیم جوانان میلوال به اندازه کافی سریع نیستم." اما در زندگی چیزی به من داده شده است: هوش فوتبالی.
در مورد هوش فوتبالی، اکثر طرفداران از شرینگهام و بازیکنانی مانند پل اسکولز، آندره آ پیرلو و ژاوی - بازیکنانی که به نظر میرسید قادر به توقف بازی بودند و زاویه دوربین 360 درجه از اکشن را به تصویر میکشیدند، اشاره میکردند.
برخلاف قدرتهای ورزشی سنتی، هوش هیچ معیار قابل اندازهگیری ندارد. مغز فوتبال اغلب توسط هواداران و صاحب نظران مورد اشاره قرار می گیرد، اما آن چیست؟ هوش فوتبال چگونه خود را در زمین نشان می دهد؟ مغز چگونه اعمال فوق بشری یک بازیکن سطح بالا را هماهنگ می کند؟ و آیا مغز یک فوتبالیست نخبه قدرتی برتر از مغز یک آماتور دارد که صبح یکشنبه به میدان میرود؟
قبل از بررسی مغز یک فوتبالیست و 55 تا 70 میلیارد نورون که 90 دقیقه پاس و حرکت را تامین می کنند، باید بدانیم که هوش درون بازی از دریچه افرادی که در سطح بالایی هستند چگونه به نظر می رسد. پل مک وی، مهاجم سابق تاتنهام و نوریچ سیتی می خندد: "اووف". "توضیح آن بسیار دشوار است." مکث می کند. این در مورد کیفیت تصمیم گیری و هزاران هزار تصمیمی است که یک بازیکن باید در طول یک مسابقه در هر ثانیه بگیرد. هرچه درک بهتری از بازی داشته باشند، تصمیم گیری بهتری خواهند داشت.»
بر اساس مطالعه ای در مجله علوم ورزشی، یک فوتبالیست نخبه 150 تا 250 حرکت شدید را در طول یک بازی انجام می دهد. برای هر یک از این اقدامات، انبوهی از اطلاعات برای هضم وجود دارد - نشانه های بصری، دستورالعمل های مربی، محاسبه نیرو و زوایا، آگاهی فضایی از یک منطقه وسیع - همه اینها را یک بازیکن باید در زمان واقعی پردازش کند تا سریع انجام شود.
تصمیم بالقوه تغییر دهنده بازی، علاوه بر این، آنها باید (در شرایط عادی) با احساساتی که از سکوها موج می زند کنار بیایند.
به گفته کریس رمزی، مدیر فنی QPR، برای درک این هرج و مرج در حال چرخش، باید در چهار رشته تسلط داشته باشید. او گفت: «اولین چیز آگاهی است. "اگر شما یک مهاجم هستید، آگاهی شما از فردی که روی توپ است چیست؟ شما از خود میپرسید، "آیا او زمان دارد؟ آیا او از آن عبور می کند؟ زبان بدن او چیست؟ وقتی مطمئن شدید که آنها قرار است چه کاری انجام دهند، حرکت شما چیست؟ چگونه مدافع را از دست خواهید داد؟ به زمان بندی شما مربوط می شود - آهسته پیش می روید یا سریع؟ و سپس، در نهایت، تمام کردن: چگونه می خواهید تمام کنید؟ چه قسمتی از پا را با آن شوت می زنید؟
کافی است مغز خود را به هم بزنید، به همین دلیل است که برای رمزگشایی به ذهنی با عملکرد بالاتر نیاز دارد. کسانی که می توانند، اسکن کنند. این برای آگاهی درون زمینی اساسی است.
بازیکنان باهوش فوتبال پس از در اختیار داشتن مالکیت، چند ثانیه با ارزیابی گزینه های خود، همچنان از روی شانه های خود نگاه می کنند و از هم تیمی ها، حریفان و مرزهای زمین در ارتباط با خودشان عکس های ذهنی می گیرند.
یان رایت، مهاجم سابق آرسنال گفت: «تدی نیازی به سرعت نداشت. او در طبقه بالا پنج یارد سریعتر بود. او از قبل می دانست که چه اتفاقی می افتد قبل از اینکه توپ به او برسد. دنیس برگکمپ هم همینطور بود. او قبل از دریافت توپ نگاهی انداخته بود. او هرگز یک پاس را هدر نداد، به خصوص زمانی که به یک سوم آخر رسید. او در شرایطی توپ را به من پاس می داد که مدافع را نفی می کرد."
مشاهدات رایت از خصوصیات نشان داده شده توسط هم تیمی های بازیسازش با داده های جمع آوری شده در سال 2013 مطابقت دارد. محققان تصاویر ویدئویی 118 بازیکن (هافبک ها و مهاجمان) را از 1279 موقعیت بازی در لیگ برتر مطالعه کردند و دریافتند که "بهترین بازیکنان بیشتر به کاوش می پردازند" با "یک" رابطه مثبت واضح بین رفتارهای اکتشافی بصری که قبل از دریافت توپ آغاز می شود و عملکرد با توپ.
اسکن بازیکن را قادر میسازد تا یک نقشه سهبعدی از آنچه در اطراف خود است ایجاد کند و سپس آن را با آنچه در تمرین، اجرا شده، برنامه تاکتیکی و دانش حریف تکمیل کند. هیچ بازیکنی ظرفیت این را ندارد که همه این اطلاعات را به یکباره درک کند، بنابراین مغز به ناخودآگاه می سپارد، که دکمه تصمیم گیری را می زند. دکتر جان سالیوان، دانشمند ورزشی و روانشناس ورزشی بالینی که با تعدادی از باشگاه های لیگ برتر کار کرده است، گفت: "اسکن آگاهانه نیست، بلکه یک فرآیند اولیه است." هر میلیثانیه، بازیکنان تقریباً 9 بیت از اطلاعات ضروری را اسکن میکنند - به آن «ردیابی چند شی» میگویند و برای شبیهسازی آنچه ممکن است اتفاق بیفتد، عکسهای فوری میگیرند.
"سیستم بینایی در پشت مغز - لوب پس سری - اطلاعات را دریافت می کند و آن را به آمیگدال و سیستم لیمبیک - مراکز عاطفی ما می رساند. سپس بدون فکر آگاهانه تصمیم میگیریم: «آیا توپ را پاس میدهم یا نگه میدارم چون تصویر تغییر کرده است و اکنون احساس ناامنی میکند؟» تصمیم بر اساس الگوهایی گرفته میشود قبل از اینکه مغز با قشر حرکتی ما ارتباط برقرار کند تا توپ را حرکت دهد. در حالی که بازی پر هرج و مرج است، فقط تعداد معینی الگو برای تشخیص وجود دارد، بنابراین بازیکنان ظرفیت حافظه بازی، الگوها و حرکات آن را توسعه می دهند.
با این حال، برخی چیزها تکرار نشده است. آنها به صورت فلش اتفاق می افتند و به سخت افزار تخصصی نیاز دارند. به عنوان مثال، پاس گل جورجینیو برای تامی آبراهام در جریان پیروزی 2-1 چلسی مقابل واتفورد در نوامبر 2019. ملی پوش ایتالیایی یک پاس غیرمحتمل در پشت دفاع حریف زد تا مهاجم انگلیسی توپ را از روی بن فاستر به دروازه وارد کند. بازیکنان نخبه چشم سوم ندارند، اما دو بازیکن استثنایی هستند.
محققان دانشگاه جان مورز لیورپول توانایی های بصری 49 بازیکن لیگ برتر، 31 فوتبالیست متوسط و 230 مرد و زن سالم را که ورزشکار حرفه ای نیستند، مقایسه کردند. فوتبالیست ها، چه حرفه ای و چه متوسط، دید بهتری نسبت به غیرورزشکاران داشتند، و در تست های وضوح بصری (توانایی دیدن جزئیات در فاصله دور)، حساسیت کنتراست (قابلیت تشخیص یک شی در پس زمینه) و نزدیک نمره بهتری کسب کردند. سرعت دور (توانایی تغییر نگاه و توجه بین فواصل دور و نزدیک).
این توضیح میدهد که جورجینیو چگونه آن پاس شکستدهنده دفاع را دید. ابتدا او با استفاده از قدرت های خود برای ردیابی چند شیء، اسکن می کند تا انتخاب پاس را اطلاع دهد. سپس وضوح بصری و حساسیت کنتراست او به دیدن آبراهام در 25 یارد دورتر، فراتر از مجموعه ای از بازیکنان و در پس زمینه ای از طرفداران کمک می کند. سرعت دور او را قادر می سازد تا توجه خود را بین Mason Mount که از آن پاس دریافت می کند و آبراهام تغییر دهد.
همانطور که این گل نشان می دهد، هیچ پاس زیبایی بدون حرکت هوشمندانه یک هم تیمی کامل نمی شود. در این مثال، آبراهام یک قدم از دروازه واتفورد فاصله میگیرد تا مدافعان را روی پای خود بگذارد و فضایی برای فرار او ایجاد کند. سپس مخچه او - بخشی از مغز که تعادل و حرکت هماهنگ را کنترل می کند - وارد می شود و حرکت بدن جورجینیو را می خواند و از آن برای پیش بینی مسیر پاس استفاده می کند.
در حالی که در انتهای دیگر مقیاس مهاجم مرکزی، بازیکنانی مانند توماس مولر و فیلیپو اینزاگی را خواهید یافت، بازیکنانی با نقص های برجسته تر.
با این حال، استعداد منحصر به فرد آنها برای "در مکان مناسب در زمان مناسب" آنها را قادر ساخت.
برای زدن صدها گل بازیکنانی با حرکت عالی سرعت پردازش بالایی دارند که با توانایی های مدیریت هیجانی نخبگان آنها مطابقت دارد. سالیوان، یکی از نویسندگان کتاب The Brain Always Wins، توضیح داد: آنها می توانند اطلاعات بیشتری را دریافت کنند و معنی آن را درک کنند. زمانی که نیازهای پردازش اطلاعات افزایش مییابد، میتواند برخی از بازیکنان را تحت تأثیر قرار دهد، اما اگر آنها بتوانند آرام بمانند و انرژی خود را مدیریت کنند، میتوانند تصمیمات هوشمندانهتری در عرض چند میلی ثانیه بگیرند.
این فرآیند یک تلاش بسیار سریع برای هماهنگی مراکز تحتانی و فوقانی مغز است. آنها به پایگاه دادهای از شبیهسازیهای ذخیرهشده در مغزشان دسترسی دارند و هرچه منابع احساسی و شناختی بیشتری در دسترس باشد، تصمیمگیری دقیقتر و سریعتر است.»
در تمام ساعات تمرین و بازی، ورزشکاران نخبه اعمال اطرافیان خود را مشاهده می کنند و نورون های آینه ای مغز را فعال می کنند. این سلولهای مغزی آن اطلاعات را ذخیره میکنند تا بعداً از آن استفاده کنند، یا برای گنجاندن آن یادگیری در بازی خود - به عنوان مثال یک مهارت - یا برای پیشبینی اینکه حریفشان قرار است در آینده چه کاری انجام دهد.
تصور کنید یک مدافع هستید که سعی می کند چشم شما را روی توپ نگه دارد، در حالی که موقعیت خود را حفظ کرده و مهاجمی را دنبال می کند که این مزیت را دارد که بداند هم تیمی آنها قصد دارد سانتر خود را به کجا هدایت کند. این یک کابوس است. به همین دلیل است که بهترین مدافعان، به ویژه آنهایی که نمی توانند با سرعت خود را نجات دهند، می توانند خطر را بو بکشند. آنها حس ششم را برای آن ایجاد می کنند.
مک وی، نویسنده کتاب «فوتبالیست احمق مرده است: بینش هایی در مورد ذهن یک فوتبالیست حرفه ای» می گوید: «نقاط قوت من روانی بود تا فیزیکی یا فنی. من همیشه سعی می کردم از مدافعان پیشی بگیرم، اما وقتی مقابل جان تری قرار گرفتم، مثل یک بچه چهار ساله بود که می خواهد تایسون را شکست دهد. از آنجایی که او یک مدافع در سطح جهانی بود، تخصص او بسیار بیشتر از من بود - مثل این است که او قبلاً تمام بهترین حرکات من را دیده بود. او فقط باید دستی به سرم می زد و به من می گفت که در راهم.»
همانطور که دکتر چاک لئونارد از آزمایشگاه کنترل حرکتی دانشگاه مونتانا توضیح می دهد تعدادی مکانیسم در مغز وجود دارد که بازیکنانی مانند تری را قادر می سازد آینده را ببینند. او گفت: "اضطراب و خطر شامل آمیگدال می شود - یک ساختار کوچک بادام شکل که تصور می شود بخشی از پایه است و بنابراین مسئول ویژگی های حرکتی است."
«برنامه ریزی از قبل و پی بردن به پیامدهای اعمال و استنباط شما در لوب پیشانی نهفته است. آمیگدال و لوب های فرونتال عمدتاً از طریق قشر کمربندی - ناحیه ای از مغز که ارتباط نزدیکی با حافظه و احساسات دارد، ارتباط برقرار می کنند. ما می دانیم که نورون هایی در مغز وجود دارند که به آنها نورون های آینه ای گفته می شود که به ما امکان می دهند چهره ها و احساسات پشت حالات چهره را تشخیص دهیم. همچنین، بدیهی است که قشر بینایی درگیر خواهد بود. نورون هایی وجود دارند که به طور خاص به حرکت پاسخ می دهند - اندازه، رنگ، سرعت، زاویه مسیر و شتاب.
لینک مرتبط: خرید آنلاین توپ فوتبال به صورت عمده و تک
محققان دانشگاه برونل با مطالعه اسکنهای مغزی دریافتند فوتبالیستهای بسیار ماهر میتوانند با دیدن حریفی که به سمت آنها حرکت میکند، مناطق بیشتری از مغز خود را نسبت به تازهکارها فعال کنند و این باعث میشود بهتر بتوانند حرکات خود را پیشبینی کنند. این تحقیق که در مجله روانشناسی ورزش منتشر شد، نشان داد که بازیکنان باتجربه به نظر میرسد یک سیستم «چک کردن» ایجاد کردهاند که میل به واکنش غریزی را سرکوب میکند و باعث میشود کمتر در معرض ظلمهای فریبنده قرار گیرند.
به طور خلاصه، بازیکنان برتر همدیگر را تماشا میکنند و سرنخهای کوچکی را میگیرند که دیگران نمیتوانند ببینند، در حالی که آماتورها فقط توپ را تماشا میکنند. سالیوان گفت: "ما می دانیم که اگر بیش از حد توپ را تماشا کنید، یک پردازنده سطح بالا نیستید." "توپ یک نشانه است، اما حرکت بازیکنان چیزی است که باید آن را تنظیم کنید."
زمین بازی اسکن شده، حرکت انجام شده و پاس آزاد شده است. اکنون توپ در حال پرواز است و همه چیز در مورد زمان بندی و اجراست. در مارس 2000 در والی پاراد، برادفورد سیتی میزبان منچستریونایتد است. دیوید بکهام یک کرنر می زند و یک سانتر صاف به لبه جعبه می زند که اسکولز بدون مراقبت در حال پریدن است. هافبک با دقت مسیر توپ را ردیابی می کند و زمان برخاستن از زمین را به حد کمال می رساند تا در لحظه مناسب زمین را ترک کند تا با سانتر ارتباط برقرار کند. یک رگبار برای اولین بار با ضربه شیرین به گوشه سمت چپ پایین تور پرواز می کند.
اسکولز در حالی که برای جشن گرفتن به سمت بکهام می دود، در کمال ناباوری تقریباً می خندد. با انعکاس گل، گلزن آن را بسیار ساده می کند. او گفت: «ما هرگز در تمرین روی آن کار نکردیم. "بکز همین الان گوشه را گرفت، من کمی به او نگاه کردم تا بدانم آنجا هستم، او آن را به جایی که میخواستم تحویل داد و من آن را با رگبار وارد کردم. ما در همان طول موج بودیم."
آشنایی حاصل شده در زمین تمرین، نبوغ پشت گل را توضیح می دهد، اما دقت وقت شناسی اسکولز را توضیح نمی دهد. بازیکنان نخبه سیستم هدف گیری داخلی خود را مانند یک سلاح درجه نظامی روی توپ قفل می کنند. میگوید: «ردیابی یک شی مستلزم آن است که فرد ابتدا سر و چشمهای خود را به سمت هدف حرکت دهد، که همیشه منجر به یک بیشپریشی خفیف میشود، سپس به سرعت چشمها را به عقب برگرداند تا روی هدف قرار بگیرد [هدف را روی عصب بینایی متمرکز کنید». دکتر لئونارد "بازیکنان نخبه فوتبال سر خود را سریع تر، دقیق تر و برای فاصله کمی بیشتر حرکت می دهند. همه اینها دقت بیشتری را در ضربه زدن به یک هدف فراهم می کند."
واکنش به محرک ها در طول بازی مستلزم آگاهی، پیش بینی، تفکر سریع و بینش است – ویژگی هایی که در سطح ناخودآگاه عمل می کنند. ساعتها تمرین و مسابقات سطح بالا سیستم شناختی بازیکن را با نرمافزار رمزگذاری کرده است تا نیازهای یک بازی حرفهای را برطرف کند. با این حال، تاکتیک ها سطح دیگری از هوش فوتبال را اشغال می کنند. علاوه بر پردازش هرج و مرج، بازیکنان باید دستورات مدیر را اجرا کنند. رمزی میگوید: «هوش فوتبال عبارت است از تطبیقپذیری ذهنی برای انجام سریع نقشها و مسئولیتها. "کسی که از تیمی به تیم دیگر حرکت می کند و در هیچ مشکلی قرار نمی گیرد، تفاوت های ظریف سیستم های مختلف را درک می کند."
علیرغم اینکه اساساً یک مرد تک باشگاهی است، هیچ بازیکنی بهتر از فیلیپ لام این سازگاری را نشان نمی دهد. پپ گواردیولا که بین سالهای 2013 تا 2016 هدایت لام را در بایرن مونیخ بر عهده داشت، گفت: «او یکی از فوقالعادهترین بازیکنانی است که در زندگیام آموزش دادهام و یکی از باهوشترین بازیکنان است. او می تواند در ده موقعیت بازی کند، مشکلی ندارد زیرا او بازی را کاملاً درک می کند.
گواردیولا برای کمک به اجرای سبک بازی جدید خود که مشخصه آن روان بودن است، لام را از دفاع راست به هافبک مرکزی منتقل کرد، جایی که او به یکی از بهترین های جهان تبدیل شد. آرین روبن و فرانک ریبری خطرناک ترین بازیکنان تهاجمی گواردیولا بودند، بنابراین مربی اسپانیایی بازی را به مرکز زمین هدایت کرد، جایی که بازیکنانی مانند لام توپ را پس می گرفتند و با دقت و سرعت بین وینگرهایی که اکنون در فضا بودند توزیع می کردند.
لام 29 ساله بود که گواردیولا به مونیخ آمد و تا این مرحله مهارت های حرکتی خود را بهینه کرده بود - دویدن، پاس دادن، دریبل زدن - که به قشر مغز اجازه می داد در طول بازی خاموش شود و به مدار زیر قشری که بسیار سریعتر است منتقل شود. این امر پهنای باندی را برای برنده جام جهانی آزاد کرد تا بتواند امتیازات مربیگری گواردیولا را هضم کند. این فرآیند به عنوان عملکرد اجرایی شناخته می شود.
مطالعه ای در موسسه کارولینسکا در سوئد نشان داد که مغز فوتبالیست های برتر می تواند به سرعت "با اطلاعات" کار کند و در مورد محیط تصمیم بگیرد. محققان بازیکنانی از لیگهای حرفهای فوتبال سوئد و غیربازیکنان را برای ارزیابی «حل مشکل، برنامهریزی – چندوظیفهای، انعطافپذیری شناختی و توانایی مقابله با تازگی» جذب کردند.
حرفه ای ها در رده بالا بالاترین امتیاز را به دست آوردند و پس از آن بازیکنان دسته پایین تر و سپس غیربازیکنان قرار گرفتند. عملکرد بازیکنان نخبه چشمگیر بود. در دو فصل بعد، محققان برخی از بازیکنان را زیر نظر گرفتند و بین نمرات آزمون و عملکرد همبستگی یافتند - آنهایی که نمرات آزمون بالاتری داشتند، گلها و پاس گلهای بیشتری داشتند.
دانشمندان علوم اعصاب همچنین آزمایش را به بارسلونا انجام دادند، جایی که مغز ژاوی و آندرس اینیستا برای بررسی در دسترس بود. دومی در 0.1٪ برتر برای روان بودن طراحی (توانایی ایجاد الگوهای هندسی) قرار گرفت و همچنین در دسته بازداری (توانایی اصلاح واکنش غریزی شما به یک موقعیت به منظور تکمیل یک کار) امتیاز بالایی کسب کرد. عملکرد ژاوی به همان اندازه چشمگیر بود و قهرمان چهار دوره لیگ قهرمانان اروپا برای توانایی اسکن، تجزیه و تحلیل و تخیل امتیازات بالایی کسب کرد.
بازیکنان برای انتخاب هوشمندانه در زمین به چیزی بیش از یک پردازنده پرسرعت نیاز دارند. احساسات، همان انگیزههایی که به بازیکنان توصیه میشود سرکوب شوند، در واقع در تصمیمگیری آنها نقش اساسی دارند. خودکنترلی در سراسر بازی موعظه می شود و بنابراین تسلیم شدن در برابر طغیان به عنوان نشانه ای از ضعف تلقی می شود. منطقی پشت این اخلاق وجود دارد، اما بهترین بازیکنان فقط احساسات خود را کنترل نمی کنند، بلکه آنها را هدایت می کنند.
لیونل مسی اگر نمی توانست زیر رگبار ضربات و آرنج خود را کنترل کند، نمی توانست بارها و بارها حریف را در هم بکوبد. جک گریلیش در دربی بیرمنگام اگر نتواند احساسات خود را پس از ضربه زدن توسط یک هوادار مهاجم کنترل کند، گل نمیزند. پیرلو در جریان ضربات پنالتی یورو 2012 بین ایتالیا و انگلیس، بدون اینکه اعتقادی ثابت داشته باشد، جو هارت را پاننکا نمی کند. در غیاب هوش هیجانی، تکنیک ورزشکاری بی فایده می شوند.
سالیوان میگوید: «اگر ورزشکاران نمیتوانند احساسات خود را در لحظه مدیریت کنند، مهم نیست که از نظر فیزیکی یا شناختی چه تواناییهایی دارند – احساسات نمایش را اجرا میکنند.» «فرایند این است: دیدن، احساس کردن، انجام دادن یا مهار کردن عمل. روشی که ما به طور معمول به این فرآیند اشاره می کنیم به ندرت روشی است که عمل می کند. به عنوان مثال، ما یک گشایش را می بینیم و سپس احساسات ما تعیین می کند که آیا این گزینه می تواند موفق باشد یا خیر. از طریق این موفقیت ها و خطاها، ما بازی و حلقه بازخورد عاطفی را یاد می گیریم و بنابراین، این روشی می شود که می دانیم و درک می کنیم که چگونه کار کنیم. مغز ما یک سیستم احساسی است و یادگیری بدون احساسات اتفاق نمی افتد. بنابراین، بسته به سرعت تردید در طول بازی و شک به خود، اگر نتوانیم بازی را با سرعت بخوانیم و آن را احساس کنیم، فرآیندهای احساسی اولیه می تواند فلج کننده باشد. ورزشکاران برتر مجموعه کاملی را توسعه می دهند - توانایی های فیزیکی، عاطفی و شناختی.
باشگاههای سراسر جهان در جستجوی استاد مغز بعدی، زمین را میشورند. دپارتمانهای استخدام تمام دادههایی را که میتوانند در مورد عملکرد فیزیکی بخواهند در اختیار دارند، اما چگونه میتوان بالقوه را از گردن به بالا اندازهگیری کرد؟ اینجاست که افرادی مانند دیو بریکنل استعداد یاب تاتنهام وارد میدان میشوند. او تجهیزات خاصی برای اندازهگیری IQ فوتبال ندارد. او فقط به دنبال رفتارهای خاصی است که به درک ذاتی از بازی اشاره می کند.
او گفت: "از سنین پایین به دنبال این هستید که ببینید آیا یک کودک آگاهی فضایی دارد یا خیر." او میتواند بچهای باشد که میتواند در اطراف بازیکنان زیادی دریبل بزند یا بچهای که به فضا میافتد، توپ را میگیرد و به دنبال پاس میگردد.
سپس با بالا رفتن از گروههای سنی، موقعیت آنها را ارزیابی میکنید – آیا آنها میدانند چه زمانی باید نگه دارند یا چه زمانی به جلو بروند؟ هر چه به تیم اول نزدیکتر شوید، بیشتر به دنبال درک تاکتیکی هستید. آیا آنها می توانند دستورالعمل ها را دریافت کنند و در طول بازی سازگار شوند؟ این یک نوع هوش متفاوت از بازی بر اساس غریزه است. غریزه فقط شما را تا این جا پیش می برد. سپس بازیکنانی مانند هری کین وجود دارند که هوش لازم برای کار سخت و پیشرفت را دارند."
زمانی که کین شش ساله به باشگاه پیوست و بلافاصله به خاطر بینش و هوش هیجانی خود متمایز شد، بریکنل مدیر ریج وی بود. بریکنل گفت: "او می توانست یک پاس را ببیند، می توانست بازی کند." اما بهترین ویژگی هری اعتماد به نفس بزرگ او بود. او گل های زیادی به ثمر می رساند، اما اگر گل به بیرون می رفت و او گل نمی زد، نگران این موضوع نبود - او فقط می رفت و فرصت بعدی خود را به دست می آورد و دوباره سعی می کرد گلزنی کند."
توجه کین از بازیکن حاشیه ای اسپرز به یکی از بهترین مهاجمان جهان به خوبی مستند شده است، با فداکاری و انعطاف پذیری او که او را به اوج می کشاند. مهاجمان ادعا می کنند که گلزنان به دنیا می آیند نه پرورش یافته اند. اما کین به عنوان دروازه بان شروع کرد. بنابراین، او از کجا هماهنگی، زمان و آگاهی برای زدن بیش از 200 گل حرفه ای را تا سن 26 سالگی به دست آورده است؟ آیا آنها هدایای طبیعی هستند یا این سلاح ها در زمین تمرین سنگ اندازی شده اند؟
رمزی که در دوران حضورش در باشگاه به توسعه کین کمک کرد، ابتدا به عنوان رئیس توسعه بازیکنان و سپس به عنوان مربی تیم اصلی تحت تیم شروود، گفت: "این امر طبیعی نیست." "بچه ها به عنوان فوتبالیست به دنیا نمی آیند، آنها برای تبدیل شدن به یک بازیکن باهوش به مربیگری و تجربه نیاز دارند.
هوش فوتبال محصول مربیگری و تجربه و نحوه انطباق شما با آن است. اگر در معرض هیچ یک از این دو قرار نگرفته اید، IQ برای بازی ایجاد نخواهید کرد."
مربیانی مانند Michel Bruyninckx می خواهند تمرکز خود را از جنبه فیزیکی و روانی تغییر دهند. این بلژیکی یک برنامه درسی متمرکز بر "یادگیری مغز محور" برای گروهی از جوانان با استعداد 12 تا 19 ساله ایجاد کرده است که توسط فدراسیون ملی فوتبال انتخاب شده اند. او از بازیکنانش میخواهد که بازیهای ریاضی را در طول تمرینات آمادهسازی کامل کنند و با پاهای برهنه بازی کنند تا آنها را از نظر حسی بیشتر آگاه کند.
او گفت: «ما باید فکر نکنیم که فوتبال فقط یک موضوع بدن است. "مهارت تنها زمانی رشد می کند که بخش ذهنی توسعه یک بازیکن را بهتر درک کنیم. آمادگی شناختی، بهبود ادراک، تسلط بهتر بر زمان و مکان.
هر کسی که روشهای او را زیر سوال میبرد، فقط باید به نامهای معتبر در میان فارغالتحصیلانش نگاه کند - دریس مرتنز، مهاجم ناپولی و استیون دفور، هافبک رویال آنتورپ، فارغالتحصیلان برجسته هستند. مرتنز گفت: "او آن متر اضافی مهم را در سرم به من داده است که بسیار مهم است."
با کار با بازیکنان جوان، Bruyninckx قصد دارد از زمان بهینه برای یادگیری استفاده کند و ارتباطات بین مغز و بدن را تقویت کند. تنظیم مسیر ارتباط بین یک فکر و یک عمل - یعنی اسکن کردن قبل از دریافت توپ در یک هافبک شلوغ برای سرعت بخشیدن به انتخاب پاس - بازیکن را کارآمدتر می کند. آنها مجبور نخواهند بود فکر کنند، این اتفاق می افتد.
داده هایی برای حمایت از این نظریه وجود دارد. محققان ژاپنی فعالیت مغز نیمار را در حالی که مچ پای راست خود را می چرخاند اسکن کردند. آنها همچنین سه فوتبالیست حرفه ای دیگر، دو شناگر برتر و یک فوتبالیست آماتور را اسکن کردند که همگی یک وظیفه را انجام دادند. اندازه و شدت فعالیت مغز در چهار فوتبالیست حرفه ای کمتر از سه شرکت کننده دیگر بود و فعالیت نیمار از همه کمتر بود. اساساً، این حرکت چنان در مغز برزیلی ریشه دوانده است که حتی مجبور نیست از آن استفاده کند.
شرکت های فناوری در تلاشند تجهیزات آموزشی ابداع کنند که میانبرهایی برای این بازی غریزی سطح بالا ایجاد کند. بوروسیا دورتموند و هوفنهایم از Footbonaut استفاده میکنند - یک وسیله تمرینی که توپها را از هشت ماشین مختلف به بازیکنان شلیک میکند. تعداد توپ ها، سرعت و چرخش را می توان با استفاده از تبلت تغییر داد و سرعت واکنش و تکنیک بازیکن را آزمایش کرد.
در جاهای دیگر، ساوتهمپتون از یک سیستم آموزشی واقعیت مجازی به نام Be Your Best استفاده می کند که دارای پایگاه داده ای از 700 سناریو تعاملی است. بازیکنان برای غوطه ور شدن در یکی از این موقعیت ها روی هدست واقعیت مجازی می لغزند و پس از گذشت سه ثانیه باید گزینه های خود را قبل از انتخاب پاس صحیح با کنترل دستی ارزیابی کنند. چه پیشرفتهای تکنولوژیکی و چه روشهای منحصربهفرد مربیگری، همه چیز برای ارتقای نرمافزار فکری بازیکن طراحی شده است تا یک بازی آشفته را به مجموعهای از نتایج قابل پیشبینی تبدیل کند.
برخلاف تصور رایج، هوش فوتبالی در مورد فکر کردن نیست، بلکه در مورد دور زدن فرآیند فکر و رفتن مستقیم به عمل است. «در ورزش، اگر بیش از حد فکر کنید، کارتان تمام شده است. شما آن را می بینید، آن را احساس می کنید و سپس آن را انجام می دهید. زمانی که ما بیشترین تأثیر را داریم، عموماً به طور آگاهانه اقدامات را پردازش نمی کنیم. سالیوان گفت: در بازی واقعاً زمانی برای فکر کردن وجود ندارد.
این ایده که شما با درک ذاتی از بازی متولد شده اید، اشتباه است. بله، استعداد طبیعی یک عامل است و برخی افراد از مزایای ژنتیکی برخوردار هستند، اما آنچه واقعاً استعداد به شما می دهد یک کد دسترسی به دانش است. این شما را به شبکه ای از مربیان سطح بالا متصل می کند.
زمانی که کریستیانو رونالدو در سال 2003 به منچستریونایتد رسید، یک وینگر جوان بود که به حقهها وسواس داشت. سبک بازی او نقطه مقابل هوش فوتبالی بود. پس از شش سال با الکس فرگوسن و رختکنی پر از بازیکنان در کلاس جهانی، او به یک ماشین کارآمد تبدیل شد که انرژی خود را برای لحظات انفجاری و تعیین کننده نتیجه ذخیره می کرد. سالها تمرین مغز فوتبالیستهای نخبه را دوباره سیمکشی میکند، به طوری که آنها برای یک امتحان چند گزینهای 90 دقیقهای پاسخ دارند. شاید بهتر باشد که اجازه دهیم بزرگترین متفکر فوتبال، یوهان کرایف، حرف آخر را بزند. شما با سرتان فوتبال بازی می کنید و پاهایتان برای کمک به شما هستند.»
باشگاه و مدرسه فوتبال درفک البرز، به عنوان بهترین مدرسه فوتبال کرج تلاش دارد تا همگام با تمرینات بهترین آکادمی های فوتبال دنیا جلو رفته و استعدادهای بهتری را به فوتبال ملی و باشگاهی ایران معرفی کند. شما نیز می توانید عضو باشگاه درفک البرز شده و در مسیر حرفه ای شدن قدم بردارید.